لوییزا میالکات: دوست دارم کاری انجام دهم که بعد از مرگم فراموش نشود
انديشه
بزرگنمايي:
راه ترقی - ایبنا / یادداشت محدثهسادات موسویپور، نوجوان کتابخوان به مناسبت تولد لوییزا میالکات، نویسنده داستان «زنان کوچک» را میتوانید در این مطلب بخوانید.
نمیدانم خانوادهای ششنفره با چهار فرزند دختر، شما را یاد چیزی میاندازد یا نه؛ اما در دنیای قصهها، چهار خواهر با شخصیتهای متفاوت به همراه مادرشان زندگی میکنند؛ پدر این خانواده به جنگ رفته است و حالا «زنان کوچکِ» خانوادهی مارچ تلاش میکنند در کنار هم از پس همه مشکلات بر بیایند.
این خانواده آنقدر گرم و صمیمی است که حتی امکان دارد گاهی از واژگان چاپی کتاب، گرمای ملایمی احساس کنید که مستقیم در قلبتان مینشیند! مانند وقتی که «جوزفین» برای بقیه کتاب میخواند یا «الیزابت» پیانو میزند یا زمانهایی که دختران و مادرشان در کنار شومینهی اتاق نشیمن دور هم جمع میشوند و نامهی تازهرسیدهای از پدر را با اشتیاق میخوانند: «یک سال تا دیدار دوبارهی ما باقی مانده و تحمل دوری عزیزانم بسیار دشوار خواهد بود؛ اما به دخترانم بگو تسلیم نشوند و سختیها را با کار و مبارزه بر خود هموار کنند. به آنها بگو که از هیچ کوششی فروگذار نباشند؛ چرا که تحمل سختیها ناخالصی را از وجود انسان پاک میکند و شخصیت را صیقل میدهد.».
این کتاب چیزی فراتر از سرگرمی است، وقتی که خانم مارچ درحالی که خانوادهی خودش در وضعیت مالی خوبی قرار ندارند، غذاهای کریسمسشان را برای خانوادهی فقیرتری میبرد، یا هنگامی که یکی از خواهران بیمار میشود و تمام خانواده در تبوتاب و مراقبت از او هستند، یا زمانی که نوهی پیرمرد ثروتمند همسایه، پسر تنهایی به نام «لورنس» برای زندگی به خانهی پدربزرگش میآید و همگی به خوبی با او رفتار میکنند و او را در جمعهای خانوادگی خود میپذیرند، چیزهایی مثل بخشندگی، حمایت، عشق و مهربانی را میتوان میان کاغذهای کتاب یافت.
خواندن این کتاب و همراه شدن با «مگیِ» صبور، شور و شوقِ «جو»، قلب پاکِ «بتی» و شیطنتهای «ایمی»، خواهران کتاب «زنان کوچک»، به شیرینی کیکهای هانا، مستخدم دلسوز خانوادهی مارچ است.
نویسندهی این کتاب، لوییزا میالکات، متولد 29 نوامبر 1832 و درگذشتهی 1888 در آمریکا است و کتابهای دیگری به نامهای «مردان کوچک»، «پسران جو»، «همسران خوب» و.. دارد. او کتاب «زنان کوچک» را با الهام از زندگی خود و سه خواهرش نوشته است. لوییزا در خانوادهای مذهبی و در دوران جنگهای داخلی آمریکا زندگی میکرده؛ مانند پدرِ معلمش از مخالفان بردهداری بوده و همچنین از حقوق زنان حمایت میکرده است. او برای کمک به تأمین مخارج خانواده از جوانی شغلهای مختلفی مثل معلمی، خیاطی، خدمتکاری و پرستاری از مجروحان جنگ را تجربه کرده است.
خانم میالکات میگوید: «من دوست دارم کار چشمگیری انجام دهم، کاری قهرمانانه یا فوقالعاده که بعد از مرگم فراموش نشود. فکر کنم باید کتاب بنویسم.» و او کتاب نوشت و فراموش نشد.
-
چهارشنبه ۹ آذر ۱۴۰۱ - ۱۵:۴۹:۴۱
-
۹۷ بازديد
-
-
راه ترقی
لینک کوتاه:
https://www.rahetaraghi.ir/Fa/News/374910/