بزرگنمايي:
راه ترقی - ایرنا / سبک رئالیسم جادویی با تلفیقی از عناصر فلسفی، عاشقانه، فانتزی و کمی طنز به شکلی بدیع و جذاب در رمان «مرشد و مارگاریتا» اثر میخائیل بولگاکف به کار برده شده است.
رمان مرشد و مارگاریتا The Master and Margarita برجستهترین اثر میخائیل بولگاکف است و از بزرگترین آثار ادبیات روسیه در قرن بیستم به شمار میرود. این کتاب در فهرست 1001 کتابی قرار گرفته است که قبل از مرگ باید خواند.
به باور بسیاری این رمان جاودان با تاثیر زیاد از یکی از آثار گوته به نام فاوست به رشته تحریر درآمده است. سبک رئالیسم جادویی با تلفیقی از عناصر فلسفی، عاشقانه، فانتزی و کمی طنز به شکلی بدیع و جذاب در کتاب مرشد و مارگاریتا به کار برده شده است. در این سبک ادبی با وجود اینکه از عناصر تخیلی و غیر طبیعی استفاده میشود اما تمامی رویدادها باورپذیر و واقعی به نظر میرسند.
در حقیقت این کتاب، انتقادی در مورد اوضاع سیاسی و سرکوبگر جامعه آن روزها است که بولگاکف آن را در قالب داستانی جذاب و خواندنی ارائه کرده است. باید هنگام خواندن آن به نشانهها و مفاهیم دقت تا پیام نویسنده فهمیده شود.
این رمان از سه داستان موازی تشکیل شده است؛ سفر شیطان به مسکو، داستان پونتیوس پلاطس و به صلیب کشیده شدن مسیح و عشق مرشد و مارگریتا. داستانهای این رمان در دو زمان تاریخی متفاوت اتفاق افتادهاند: یکی در زمان عیسی مسیح در اورشلیم و دیگری در زمان حکومت استالین در مسکو. هر چه به پایان نزدیک میشود داستانها بیشتر به هم پیوند میخورند.
داستانهای این کتاب ورود شیطان به مسکو، ماجرای پونتیوس پیلاطس و به صلیب کشیده شدن مسیح در اورشلیم و عشق میان مرشد و مارگاریتا را شامل میشود. داستان کتاب مرشد و مارگاریتا در دهه 1930 در یکی از پارکهای مسکو، جایی که دو روشنفکر بیخدا با یکدیگر قدم میزنند، آغاز میشود. یکی از آنها «برلیوز» نام دارد که نویسنده و سردبیر یکی از مهمترین مجلات ادبی شهر و دیگری شاعری با نام مستعار بزدومنی است.
صحبتهای برلیوز و بزدومنی با محوریت وجود یا عدم خدا یا به عبارتی، موجودیت تاریخی عیسی مسیح است. در همین مکان شخصیت عجیبی به نام ولند وارد داستان میشود که تجسم شیطان در یک جسم انسانیست. داستان موازی دیگر، روایتگر فردی ملقب به مرشد است که معشوقهای به نام مارگاریتا دارد.
مارگاریتا از عشق مرشد که نویسنده رمانی درباره مسیح و پونس پیلات است، شوهرش را ترک میکند. پس از مدتی مرشد ناپدید شده و مارگاریتا هیچ اثری از او پیدا نمیکند. در گوشهای دیگر از شهر شیطان و دستیارانش قصد فریب مردم و آشوب در شهر را دارند. شیطان در این کتاب به یادماندنی موجودی باهوش، خلاق، خوش رفتار، خوش پوش و گاهی اوقات بیرحم معرفی میشود.
کتاب مرشد و مارگاریتا مانند دیگر آثار ادبی برجسته چندین بار در ایران ترجمه شده است. بهمن فرزانه برای انتشارات امیرکبیر، عباس میلانی برای نشر نو، حمیدرضا آتشبرآب برای انتشارات نشر کتاب پارسه و پرویز شهدی برای انتشارات مجید و تعدادی از مترجمان دیگر این کتاب را ترجمه کردهاند.
درباره نویسنده
میخائیل بولگاکف (Mikhail Bulgakov) نویسنده و پزشک روسی در سال 1891 در اوکراین به دنیا آمد و در سال 1916 در رشته پزشکی از دانشگاه کییف فارغالتحصیل شد. او بعد از اتمام دانشگاه، برای خدمت به یکی از روستاهای کشور فرستاده شد و در طی چند سال خدمت خود، خاطرات آن دوران را در کتابی نوشت که نام آن را «یادداشتهای پزشک جوان روستا» گذاشت و به چاپ رساند.
او نگارش کتاب مرشد و مارگریتا را در سال 1928 آغاز کرد و پس از دو سال به دلیل شرایط سیاسی خاص آن دوران، دست نوشتههایش را به آتش کشید؛ به این موضوع در متن رمان نیز اشاره شده است. او بعد از نابودی نوشتههایش، در سال 1931 با کمک گرفتن از حافظهاش تلاش کرد تا دوباره این داستان را بنویسد و ماحصل آن در سال 1935 به پایان رسید.
به دلیل بیماری بولگاکف، نسخه نهایی کتاب به کمک همسرش در سال 1941 کامل شد. با این حال رمان مرشد و مارگریتا در دوران استالین اجازه انتشار پیدا نکرد. بعد از گذشت 27 سال با اعمال سانسور و حذف 25 صفحه، در نهایت این کتاب به چاپ رسید. پس از انتشار، این رمان با استقبال فراوان مردم مواجه شد به شکلی که تمامی نسخههای آن در یک شب به فروش رفت. این اثر تحسین بسیاری از منتقدان را نیز برانگیخت و به بسیاری از زبانهای دنیا نیز ترجمه شد.
از آثار معروف میخائیل بولگاکف که به زبان فارسی ترجمه شدهاند، میتوان به قلب سگ، برف سیاه، تخممرغهای شوم، مرفین و دستنوشتهها نمیمیرند اشاره کرد. وی سرانجام در سال 1940 به دلیل ابتلا به بیماری کبدی از دنیا رفت.
این رمان همچنین در سینما بسیار مورد توجه کارگردانان قرار گرفته است و اولین بار در سال 1972 الکساندر پتروویچ فیلم مرشد و مارگاریتا را به سبک فانتری و با اقتباس از همین کتاب تولید کرده است. نسخه دیگر آن در سال 1994 به دست یوری کارا ساخته شد، که تا سال 2011 اجازه نمایش پیدا نکرد و پس از آن نیز تنها در روسیه و به صورت خصوصی اکران شد. فیلمحادثه در یهودیه هم بر اساس این رمان در سال 1991 ساخته شد که تمرکز و توجه آن بیشتر بر روی قسمتهای مربوط به روایات تاریخ مسیحیت در این رمان بود. مجموعهای تلویزیونی نیز از این کتاب در سال 2005 ساخته شده که از شبکه راشیا -1 پخش و با استقبال مخاطبان مواجه شد.
قسمتی از متن کتاب
مقصد یهودا نزدیک شده بود. میدانست که در سمت راست، درتاریکی، بهزودی صدای زمزمه ریزش آب را در غار خواهد شنید. در حقیقت هم همینطور شد. هوا خنکتر شدهبود. قدم خود را آهسته کرد و آهسته صدا کرد:«نیسا!»
ولی به جای نیسا، از پشت تنه قطور یک درخت زیتون، مردی درشت هیکل بیرون جست. چیزی در دست او لحظهای درخشیدن گرفت و بلافاصله خاموش شد. یهودا فریاد کوتاهی برآورد و به عقب رفت، ولی مرد دیگری راه را بر او مسدود کرد.
مرد اول که در مقابل او ایستاده بود، از یهودا پرسید:«چقدر به تو دادهاند؟ اگر میخواهی جان سالم به در ببری، راستش را بگو!»
در قلب یهودا، امیدی درخشش گرفت. با صدایی وحشنزده فریاد زد: «سی تترا درهم! سی تترا درهم! تمام پولی را که به من دادند همراه دارم. آن را بگیرید و مرا نکشید!»
مردی که در مقابلش ایستاده بود، بلافاصله، کیسه را از دست او قاپید. در همان لحظه، خنجری به پشت یهودای عاشق فرورفت. یهودا به جلو پیش رفت. دستانش را با انگشتان منقبض شده بالا برد. مرد مقابل او چاقوی خود را تا قبضه در قلب یهودا فرو برد.
یهودا گفت: «نی...سا...»
صدای جوان و رسای خود را از دست داده بود. صدایی خفه داشت که سرزنش از آن میبارید. صدای دیگری از گلویش خارج نشد. جسد سنگین او روی زمین افتاد.
چاپ ششم رمان مرشد و مارگاریتا نوشته میخائیل بولگاکوف ترجمه بهمن فرزانه در شمارگان هزار نسخه در 545 صفحه با قیمت 270 هزار تومان در سال 1401 توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شد.