داستانک/ داستان قدرت عشق انديشه بزرگنمايي: راه ترقی - آخرین خبر / گویند که ...در زمان کریمخان زند مرد سیه چرده و قوی هیکلی در شیراز زندگی میکرد که در میانمردم به سیاه خان شهرت داشتوقتی که کریمخان میخواست بازار وکیل شیراز را بسازداو جزئ یکی از بهترین کارگران آن دوران بوددر آن زمان چرخ نقاله و وسایل مدرن امروزی برای بالا بردن مصالح ساختمانی به طبقات فوقانی وجود نداشت بازار بنابرین استادان معماری به کارگرانتنومند و قوی و با استقامت نیاز داشتند تا مصالح را به دوش بکشندو بالا ببرندوقتی کار ساخت بازار وکیل شروع شدو نوبت به چیدن آجرهای سقف رسیدسیاه خان تنها کسی بود که میتوانستآجر را به ارتفاع ده متری پرت کندو استاد معمار و ور دستانش آجرهارا در هوا می قاپیدند و سقف را تکمیل میکردندروزی کریمخان برای بازدید از پیشرفت کار سری به بازار زد و متوجه شد که از هر ده آجری که سیاه خان به بالا پرتمیکند شش یا هفت آجر به دست معمار نمی رسید و می افتد و می شکندکریمخان از سیاه پرسید چه شده نکنه نون نخوردی؟؟!!قبلا حتی یک آجر هم به هدر نمی رفتو همه به بالا میرسید!سیاه خان ساکت ماند و چیزی نگفتاما استاد معمار پایین آمد و یواشکیبیخ گوش کریمخان گفتقربان تمام زور و قدرت سیاه خان و دلگرمی او زنش بودچند روزست که زن سیاه خان قهر کردهو به خانه ی پدرش رفتهسیاه خان هم دست و دل کار کردن ندارداگر چاره ای نیاندیشید کار ساخت بازاریک سال عقب می افتداو تنها کسی است که میتواند آجر را تا ارتفاع ده متری پرت کندکریمخان فورا به خانه پدر زن او رفتو زنش را به خانه آوردبعد فرستاد دنبال سیاه خان و وقتی او به خانه رسید با دیدن همسرش از شدت خوشحالی مثل بچه ها شروع به گریه کردکریمخان مقدار پول به آنها داد و گفت امروز که گذشت اما فردا میخواهم همان سیاه خان همیشگی باشیاین را گفت و زن و شوهر را تنها گذاشتفردا کریمخان مجددا به بازار رفتو دید سیاه خان طوری آجر را به بالاپرت میکند که از سر معمار هم رد میشودبعد رو به همراهان کرد و گفتببینید عشق چه قدرتی داردآنکه آجرها را پرت میکرد عشق بود نه سیاه خانآدم برای هرچیزی باید انگیزه داشته باشه. جمعه ۲۵ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۲:۰۲:۴۴ ۴۴ بازديد راه ترقی لینک کوتاه: https://www.rahetaraghi.ir/Fa/News/713943/