راه ترقی

آخرين مطالب

اعتراف قهرمان المپیاد ریاضی دختران به قتل باران کوچولو؛ جسد دختر 7 ساله در یخچال بود! اجتماعی

اعتراف قهرمان المپیاد ریاضی دختران به قتل باران کوچولو؛ جسد دختر 7 ساله در یخچال بود!
  بزرگنمايي:

راه ترقی -

برای دیدن این کلیپ لطفا امکان استفاده از جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال نمایید،و از مرورگر خود را بروزرسانی نمایید

رکنا / مادر باران 7 ساله بعد از اینکه چند سناریو در مورد نحوه قتل دخترش بیان کرد، در آخرین جلسه بازجویی با همدست خود چشم در چشم شد و جلسه مواجهه حضوری 180 دقیقه‌ای بین آنها برگزار شد.
2 آبان ماه سال قبل در حالی که مأموران مبارزه با مواد مخدر برای دستگیری یک فروشنده مواد مخدر به نام افشین به خانه‌اش واقع در شهرک علائین مراجعه کردند، این فرد از خانه فرار کرد اما در یخچال خانه‌اش جسد طفل خردسالی کشف شد و این در حالی بود که شواهد ابتدایی حکایت از این داشت که مدت زمان زیادی از قتل گذشته است.
رسیدگی به موضوع در دستور کار مجید باقری بازپرس کشیک قتل پایتخت قرار گرفت و جسد برای انجام معاینات به پزشکی قانونی منتقل شد.
حدود یک ماه از کشف جسد دختر خردسال می‌گذشت که افشین به همراه مادر باران در حوالی خانه‌شان شناسایی شده و در عملیات تعقیب و گریز با تیراندازی پلیس، خود را تسلیم مأموران کردند.
مادر باران در مواجهه ابتدایی با بازپرس پرونده به قتل دخترش اعتراف کرد و بیان داشت در حالی که مواد مخدر مصرف کرده بود، به خاطر بهانه‌گیری دختر 7 ساله‌اش به نام باران دستش را روی گلوی او گذاشته و خفه‌اش کرده بود.
بازار

راه ترقی


اما در بازجویی بعدی زمانی که دیگر پزشکی قانونی هم نتیجه معاینات جسد را اعلام کرده بود، مادر باران حرفش را تغییر داد. نتیجه این آزمایش‌ها هولناک بود:«دلیل تامه فوت خفگی به علت کمبود اکسیژن محیط است!»
و این یعنی وقتی باران داخل یخچال قرار گرفته هنوز نیمه جان و به خاطر کمبود اکسیژن محیط یخچال با مرگ دست و پنجه نرم کرد تا جان داد.
مادر باران در دومین جلسه بازجویی گفت:« شب حادثه وقتی از سرکار به خانه آمدم خیلی خسته بودم. شام خوردم و موادمخدر مصرف کردم و خوابیدم. صبح روز بعد دیدم که باران نفس نمی‌کشد. یک آینه پایین پایش و یک آینه بالا سرش بود. باران از آینه و رعد و برق می‌ترسید. از افشین پرسیدم چه بلایی سر باران آمده اما او هم اظهار بی‌اطلاعی کرد.»
حرف‌های متناقض مادر باران در حالی بود که او حتی بازسازی صحنه جرم را هم انجام داده بود. وقتی بازپرس پرونده با حرف‌های ضد و نقیض مادر باران مواجه شد، جلسه مواجهه حضوری بین متهمان برگزار کرد اما در جریان این جلسه، مادر باران حرف‌های بازجویی قبل را پس گرفت.

راه ترقی

برگزاری جلسه مواجهه حضوری
مادر باران کنار افشین روی صندلی‌های شعبه هفتم دادسرای شهرری، روبه‌روی بازپرس باقری می‌نشینند. زن جوان قبل از هر چیز در مورد سرنوشت جسد دخترخردسالش سؤال می‌کند. دلش می‌خواهد بداند جسد دفن شده است یا نه. همان جسدی که او به همراه افشین آن را 8 ماه در یخچال خانه مخفی کرده بودند.
بعد دوباره حرفش را تغییر می‌دهد و می‌گوید باران را به قتل رسانده است و جزئیات این قتل را همان‌طور که در بازجویی‌های اول گفت و بازسازی صحنه کرد، شرح می‌دهد.
ادامه گزارش را در گفت‌و‌گو با افشین و مادر باران بخوانید.
جزئیات قتل باران از زبان مادرش
قبل از هر چیز در مورد حرف‌های متناقض خودت توضیح بده!
حرف‌های من متناقض نیست. از همان اول گفتم که دستم را روی گلوی باران فشار دادم. بازسازی صحنه هم کردم، الان هم همین را می‌گویم. فقط یک بار انکار کردم که آن روز حالم خوب نبود!
از روز حادثه بگو.
در خانه‌های مردم کار نظافت انجام می‌دادم. گاهی کارم طول می‌کشید و دیرتر به خانه می‌آمدم. آن شب هم حالم خوب نبود و خسته بودم. افشین با ماشین‌اش کار می‌کرد و هنوز به خانه نیامده بود. باران بهانه می‌گرفت، می گفت با من بازی کن، برایم نقاشی بکش. من غذا خوردم و موادمخدر مصرف کردم. بهانه‌گیری باران کلافه‌ام کرد، سپس دستم را روی گلویش گذاشتم و فشار دادم. فکر نمی‌کردم سبب مرگش شده باشم و خوابم برد. صبح روز بعد متوجه شدم که نفس نمی‌کشد. خیلی شوکه شده بودم و یک روز کامل بالای سرش نشستم. بعد از افشین خواستم جسد را داخل یخچال بگذارد تا در موقعیت مناسب دفن‌اش کنیم.
چه مدت طول کشید تا دستگیر شدید؟
8 ماه جسد داخل یخچال بود و من شب‌ها کنار یخچال می‌خوابیدم. برای باران شعر و لالایی می‌خواندم و....
چه شد که یک مادر دست به چنین جنایتی زد؟
من نمی‌خواستم بچه خودم را بکشم اما مصرف مواد مخدر باعث شده بود که حال خوبی نداشته باشم.
گفته بودی در المپیاد ریاضی مقام داشتی! از آن موقعیت چطور به دام اعتیاد رسیدی؟
بله در ایران نفر دوم المپیاد ریاضی بودم و برای المپیاد جهانی انتخاب شده بودم. بعد از فوت پدرم زندگی‌مان آشفته شد.
با تصمیم برادرم با پدر باران ازدواج کردم. او اعتیاد داشت و من را هم معتاد کرد تا با گلایه و اعتراض مزاحم او نباشم!
اگر معتاد نمی‌شدم و با پدر باران ازدواج نکرده بودم زندگی‌ام خیلی با الان فرق داشت.
جنایت به خاطر عشق به مادرباران
افشین چند سال داری؟
37 سال.
و چند سال است که اعتیاد داری؟
بیشتر از 20 سال!
چه شد معتاد شدی؟
پدر و مادرم از افراد معتمد محل بودند. وضع مالی‌مان خوب بود و من هم تک پسر خانواده بودم. برای همین پدرم خیلی به من بها می‌داد. همین باعث شده بود مغرور شوم. ترک تحصیل کردم و تحت تأثیر دوستان معتاد شدم.
عکس‌العمل خانواده‌ات چه بود؟
مادرم خیلی ناراحت بود. آن وقت‌ها تریاک می‌کشیدم. من را به یک کمپ ترک اعتیاد برد و مدتی آنجا بودم. پدرم دنبالم آمد و به خانه برگشتم اما با کراک آشنا شده بودم و این بار به کراک اعتیاد پیدا کردم!
خانواده‌ات الان می‌دانند که در پرونده قتل دستگیر شده‌ای؟
حتماً تا الان فهمیده‌اند. آنها مدتی بود با من زندگی نمی‌کردند. بعد از فوت پدرم با هم اختلاف مالی پیدا کردیم. من در خانه قدیمی پدری‌ام ساکن بودم و دو طبقه را اجاره داده بودم. آنها به بالای شهر رفتند و دیگر به هم سر نمی‌زدیم.
با مادر باران چطور آشنا شدی؟
قبلاً چند بار به همسرش موادمخدر داده بودم و او را می‌شناختم. شب حادثه متوجه شدم که با هم بحث‌شان شده و شوهرش او را از خانه بیرون کرده بود. من با ماشین دنبالش رفتم و از همان شب با هم زندگی می‌کردیم.
ارتباط‌ات با باران چطور بود؟
ارتباط خوبی داشتیم. وقتی مادرش سرکار می‌رفت، باران همیشه کنار من بود. با من بیرون می‌آمد و برمی‌گشتیم. کمتر در خانه تنها می‌ماند.
از روز حادثه بگو.
دیروقت به خانه آمدم و مادر باران برایم شام گرم کرد. باران خواب بود. بعد موادمخدر مصرف کردیم و خوابیدیم. صبح روز بعد باران بیدار نمی‌شد. به مادرش گفتم انگار نفس نمی‌کشد، بدنش سرد بود.مادرش در سر خود کوبیده و بی‌تابی می‌کرد. می خواستیم اورژانس را خبر کنیم اما می‌ترسیدیم پدر باران بفهمد و شکایت کند. مادر باران می‌گفت اگر برادرانم بفهمند من را می‌کشند. یک روز گذشت که مادر باران گفت من دلش را ندارم جسد را داخل یخچال بگذارم تو این کار را بکن. به طبقه بالا رفت و من جسد را با همان پتو داخل یخچال گذاشتم.در یخچال را هم چسب زدم.
اما باران قبل از ورود به یخچال زنده بود!
ما متوجه نشدیم! من یک آینه هم روبه‌روی صورتش گرفتم اما بخار نمی‌کرد.
تصمیم داشتید با جسد چه کار کنید؟
می خواستیم دفن‌اش کنیم و برایش مراسم بگیریم. یک نفر به من وعده داده بود که در ازای حدود 300 میلیون تومان قبری در بهشت زهرا آماده می‌کند و گواهی دفن هم می‌دهد اما ما چنین پولی نداشتیم از سوی دیگر مطمئن نبودیم آن فرد واقعیت را گفته باشد.
پول فروش مواد مخدر خوب نبود؟
من فروشنده نبودم. آن مقدار مواد مخدری هم که در خانه بود برای مصرف شخصی خودمان بود.
مقداری هم اموال مسروقه در خانه‌ات کشف شده، مثلاً حدود 50 فلش مموری.
آن فلش‌ها برای خودم بود. در آنها آهنگ می‌ریختم و موقع رانندگی گوش می‌دادم.
چطور دستگیر شدی؟
وقتی فهمیدم پلیس مقابل خانه آمده از پنجره آشپزخانه بیرون پریدم و از حیاط خلوت همسایه فرار کردم. سریع به مادر باران زنگ زدم و گفتم باید فرار کنیم.
چرا به او زنگ زدی؟ پلیس که در تعقیب او نبود.
چون می‌دانستم اگر جسد را در خانه پیدا کنند پای هردویمان گیر است.
بعد از فرار کجا رفتی؟
به روستایمان رفتیم. حدود یک ماه آنجا بودیم که بالاخره پول‌مان تمام شد. ما مانده بودیم و یک تکه نان لواش! برگشتیم که اجاره‌خانه‌ها را از مستأجرها بگیرم اما ظاهراً خانه تحت نظر بود و مأموران در جریان تعقیب و گریز دستگیرمان کردند.
یک زن معتاد با یک جسد در خانه تو مانده بود که جز دردسر برایت چیزی نداشت! چرا او را بیرون نمی‌کردی؟
دوستش داشتم!
این‌قدر دوستش داشتی که حاضر بودی به خاطرش دستگیر شوی آن هم با اتهام همدستی در قتل؟!
فکر نمی‌کردیم دستگیر شویم. من داشتم پول را تهیه می‌کردم تا باران را دفن کنیم. من از روی تنهایی به مادر باران علاقه پیدا کرده بودم. او هم مثل من مصرف‌کننده بود و همین نقطه اشتراک ما را به هم نزدیک‌تر می‌کرد.
فکر می‌کنی انتهای این پرونده به کجا ختم شود؟
امیدوارم خدا به ما کمک کند و ما را ببخشد. من توبه کرده‌ام و دلم می‌خواهم بیرون بروم و اشتباهاتم را جبران کنم. دلم برای مادرم تنگ شده است. دوست دارم بیرون از اینجا روزی دوباره او را ببینم.

لینک کوتاه:
https://www.rahetaraghi.ir/Fa/News/727197/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

زنگ خطر رکود غیرتورمی

انتقال املاک، خودرو، طلا و ارز ‌مشمول مالیات بر عایدی سرمایه شد

جایزه خودرو برای صرفه‌جویی کنندگان در مصرف برق خانگی

رقابت در سنگر تیم ملی شدت گرفت

آرتتا: پوچتینو جای پدرم است، از او درس زندگی می‌گیرم

نکات مهم اوسمار درباره جدایی مهاجم گلزن

دوپینگ 6 ورزشکار پاورلیفتینگ ایران در سال 2023

بیرانوند از صعود به فینال مسابقات تراپ قطر باز ماند

پایان داستان ستاره هلندی در بارسلونا؟

جوکوویچ: امیدوارم یک بار دیگر با نادال بازی کنم

پرتاب چاقو به سمت بازیکن در لیگ کلمبیا

مرور کارهای تاکتیکی در هوای بارانی اراک

فریدون عباسی: امروز ایران به قدرت نوظهور جهانی تبدیل شده است

نطق طوفانی علیرضابیگی: در مقابل گردنکشان و بدخواهان ملت ایران خواهم ایستاد

گناه فرشته؛ چرخه‌ای بی‌پایان از انتقام و تباهی

آنونس رسمی «مست عشق» در آستانه اکران

چرا ده‌نمکی پیشنهاد وزارت ارشاد در دولت احمدی نژاد را رد کرد؟

لباس خنده‌دار حامد آهنگی و خانم بازیگر در برنامه «شب آهنگى»

نماهنگ دل انگیز «سلام» با صدای فریدون آسرایی

آغاز ثبت‌ سفارش کتاب‌های درسی از فردا

تلاش محمد دلاوری برای شکافتن هسته در سازمان انرژی اتمی

داستان‌هایی از کریستین اندرسون با لهجه فارسی

نگرانی صهیونیستی از گسترش همکاری‌های نظامی ایران و روسیه

پولیتیکو: 3 دولت اخیر آمریکا در مقابل ایران ناکام شدند

پول موسسه «مصاف» رائفی پور از کجا می‌آید؟

ابهام مالیاتی در بورس

جزئیات افزایش دو برابری سقف تراکنش غیرحضوری در شبکه بانکی

کلوپ: همه چیز از باخت به یونایتد شروع شد

رضاییان: به رحمتی پیش قرارداد داده بودیم

رانگنیک به نیمکت بایرن مونیخ نزدیک شد

دو تمدید فوری که رئال مادرید می‌خواهد

امری در ویلا ماندنی شد

زشته جلوی دوربین؛ بحث جالب یزدانی و میرزازاد برای شروع مجدد بازی

کوثری: بزرگترین مشکل آمریکا در ایران، حضور یک ابرحریف به نام آیت‌الله خامنه‌ای است

دبیر شورای‌ عالی امنیت ملی: به دو اجلاس مقامات عالی‌رتبه امنیتی کشورها و بریکس نگاه ویژه‌ای داریم

خزعلی: دوره موشک تمام نشده است، وقتی زبان «وتو» می‌شود

ابراز عشق سلمان رو شیشه مینی بوس!

ماجرای «ساجده، مهلا» در صداگذاری‌های جواد خواجوی

اجرای قطعه «پائیز در برگها گم بود» ساخته استاد فریبرز لاچینی

دستگیری اولین سارقی که با پابند الکترونیکی قصد سرقت داشت!

آخرین وضعیت بازگشایی راه‌های سیل‌زده

ایجاد هر خاطره جدید به مغز آسیب می‌زند!

سخنگوی دولت: دهک‌های پایین را صاحب مسکن می‌کنیم

تراز تجاری مثبت منطقه آزاد ارس در سال 1402/ جهش سرمایه‌گذاری در منطقه را شاهدیم

دو انتصاب جدید در شرکت توسعه بنادر و فرودگاه قشم

حضور بانوان هوادار در تبریز ممنوع شد

انریکه: رکورد را خراب کردی، کسی از امباپه نپرسیده بود

خداحافظ نایکی؛ لیورپول با آدیداس بست

ترکیبی که بهترین تیم آسیا را از مرگ نجات می‌دهد

ستاره 21 ساله یوونتوس در رادار الاتحاد