راه ترقی - برترین ها / این شبها تلویزیون دوباره میزبان "لیسانسهها" سریال جذاب سروش صحت شده. لیسانسهها مربوط به دورهایاست که تلویزیون تا حدودی ارجاعپذیر بود. لیسانسهها روایتی از سرگشتگی سه مرد جوان است که در مقطع لیسانس فارغالتحصیل شدهاند. هرکدام از این سه مرد، وضعیت به خصوصی دارند. یکی از خانوادهای مرفه و ثروتمند است. دو جوان دیگر از خانوادههای متوسط رو به پایین جامعه هستند. در این مطلب مرور میکنیم که چرا "لیسانسهها" پس از نزدیک به یک دهه از سایر آثار کمدی تلویزیون بالاتر ایستاده و هنوز هم تفسیرپذیر است.

چرا لیسانسهها متفاوت است؟
«لیسانسهها» به فرارویتهای داستانگویی در تلویزیون ایران پشت کرده است. در یک قرائت، میتوان فراروایتهای داستانگویی را همان کلیشههای داستانگویی در نظر گرفت. به زبان سادهتر بسیاری از سریالهای ایرانی، از وضعیتِ محتوایی ثابتی پیروی میکنند. این چنین است که مخاطب ریزبین، حین تماشای سریالهایی مانند «ستایش» بهراحتی روند اتفاقات و سرنوشت شخصیتها را پیشبینی میکند (حدس نمیزند). چرا که سریالهای عامهپسندِ اینچنینی با پیروی از کلانروایتهای حاکم بر داستانگویی ساخته میشوند و نتیجهی پیروی از یک فراروایتِ تکراری، به وجود آمدن روایتی تکراری (سازمان یافته) است. برای نمونه دیگر، سریالهای طنز ایرانی در اکثر مواقع با پایانی خوش تمام میشوند. پایان خوش یکی از فراروایتهای داستانگویی تلویزیون ایران است.

تاج ساختههای سروش صحت
«لیسانسهها» را میتوان نقطه عطف اصلی کارنامه صحت دانست. او در کنار ایمان صفایی جهانی خلق کرد که نه فقط به لحاظ موقعیت بلکه از نظر فضا سازی ذهنی و درونی هم منحصر به فرد بود. طنزی که در «لیسانسهها» ارائه می شود. بر خلاف سنت رایج تلویزیونی بر پایه نوعی تخیل شهری بنا شده است. شخصیتها گاهی با ذهنیت خود گفتگو میکنند. گاهی فضاهای ذهنی به صورت تصویری بازسازی میشوند و شوخیها از سطح گفتوگو فراتر می روند. این همان چیزیست که بسیاری از منتقدان آن را «کمدی موقعیت با عنصر خیال» یا «طنز درونیسازیشده» توصیف کردهاند.

یکی از نقاط قوت سریال انتخاب بازیگرانی بود که در نگاه اول هیچ ربطی به یکدیگر نداشتند. امیرحسین رستمى، هوتن شکیبا و امیر کاظمی. اما این ناهمگونی ظاهری، در اجرا به ترکیی درخشان و متعادل تبدیل شد. «لیسانسهها» نه فقط در پرداخت شخصیت، که در درک زیست طبقه متوسط شهری، از بسیاری از آثار تلویزیونی زمان خود جلوتر بود.
کارکتر حبیب؛ مردی تحت سیطره گفتمان حاکم بر جامعه
نخ تسبیح لیسانسهها، حبیب (هوتن شکیبا) است. او دقیقا طبق فرمول همیشگی سریال های صحت ساخته و پرداخته شده. او هم شخصیتی دست و پا چلفتی، ساده و تنهاست که همیشه در توهمات خودش سیر می کند. غیر از حبیب، سایر شخصیت ها هم یک جور فانتزی خاص خودشان را دارند. مثلا تعریف مستاجر، پدر، پدرزن و ... به طور کامل به هم ریخته و نکته جالب اینجاست که اینجا ندای ذهن همه کاراکترها شنیده می شود.
نگاهی به اتاق این شخصیت، در تشخیصِ تاثیر گفتمان در زندگی وی تاثیر بسزایی دارد. اتاق حبیب با پوسترهایی تزیین شده است. پوسترهایی از خوانندهها و اشخاص عامهپسند. از این افراد میتوان به سالار عقیلی، بروسلی و بهنام بانی اشاره کرد. هرکدام از این اشخاص، بهخصوص در ایران بسیار شناخته شدهاند و در میان عامه مردم نیز طرفداران بسیار زیادی دارند. حکمفرمایی چنین وضعیتی در شخصیترین ساحت زندگی فرد –که البته در فقره حبیب اصلا شخصی محسوب نمیشود- نشان از تاثیرگذاری گفتمان در شخصیت حبیب دارد. نمونه دیگری از تاثیر گفتمان حاکم بر زندگی حبیب را میتوان در شور و شوق و علاقه بیاندازه وی نسبت به احسان علیخانی پیدا کرد. احسان علیخانی در میان عامه مردم شناخته شده است و شخصیت حبیب در طول سریال بهشدت بسیار بالایی نسبت به این مجری تلویزیونی ابراز علاقه میکرد. شخصیت حبیب یک ویژگی کلیدی دارد، این ویژگی، عدم توانایی وی در برقراری حداقلیِ رابطه اجتماعی با افراد است. وی آنقدر تحت تاثیر گفتمانِ حاکم بر جامعه شکل گرفته است که به شخصیتی بیهویت تبدیل شده است. یعنی هویت مستقلی از خود ندارد و نتیجهی این بیهویتی، شخصیتی است که عملا نمیتواند با کسی رابطهای برقرار کند.

حبیب روایت جوانیست که در جامعه مفهوم عشق را فرا نگرفته و با تمهیدات اکتسابی به دنبال سعادت فردیست اما دائما شکست میخورد، حبیب مشتی نمونه خروار جوانانیست که در عصر پسامدرنیسم حیران شدهاند و کسی پشت دوچرخهشان را نمیگیرد. حبیب مصداق بارز شخصیتیست که با داشتن جیب پر، دستش در وادی عاطفه خالی مانده و در بستر طنز صحت به خوبی جای خود را باز کرده است.
پ
-->
http://www.RaheNou.ir/Fa/News/1075943/ماجراجویی-«هوتن-شکیبا»-و-رفقا-دوباره-به-تلویزیون-بازگشت