راه ترقی - صبح نو /متن پیش رو در صبح نو منتشر شده و انتشار آن در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
وحید عظیم نیا: پس از فوت مرحوم امینی، نوع مواجهه مخالفان خارجنشین با نظام سیاسی کشورمان (جمهوری اسلامی) محل بحث جدی است، چه آنکه نزد این گروه ها ،هیچ نشانهای مبنی بر «داشتن دغدغه مردم» دیده نمی شود. «صبحنو» در میزگردی با حضور قیس قریشی، تحلیلگر ارشد سیاسی ساکن لندن، مجید کریمی، پژوهشگر تاریخ معاصر و حقوقدان و کامران فلاحتی، کارشناس مسائل سیاسی به واکاوی «ماهیت و آبشخورهای پدیده نوظهور شبهاپوزیسیون و بایدهای جمهوری اسلامی» پرداخته است.
صبح نو: اپوزیسیون جمهوری اسلامی را شاید بتوان بهصورت کلان با چهار رویکرد مدعیان «جمهوریخواهی» ، «سلطنتطلبان»، «تجزیهطلبان» و «جنبش سبز» تعریف کرد که هرکدام با شاخصه خود در ایام مختلف ظهور و بروز پیدا کردند و طبعا پاسخ جمهوری اسلامی نیز به فراخور اقتضائات قابل بررسی است اما بعد از حوادث پاییز که با هدایت برخی نحلهها به آشوب تبدیل شد، شاهد ظهور پدیده جدیدی بودیم که برخی از آن با عنوان «اپوزیسیون نوظهور» یاد میکنند و سردمداران آن نیز غالبا کسانی هستند که هیچ عقبه فکری و اندیشهای ندارند. برای ورود به بحث، این سوال مطرح است که آیا اساسا میشود این افراد را «اپوزیسیون» تلقی کرد؟
مخالفت با جمهوری اسلامی با انگیزه کسب درآمد!
قریشی: معنی داخلی اپوزیسیون میتواند آن بخش منتقد یا مخالف یک حکومت، یک جریان یا یک دولت باشد اما در این پدیده مخالفانی در خارج از کشورهستند که شاید برخیها سالها فعالیت کرده باشند و بخشی از آنها نیز به تازگی فعالیت خود را آغاز کردهاند به طور مثال بین شخص آقای پهلوی و خانم بنیادی تفاوت وجود دارد، زیرا در هر صورت پهلوی، وارث شاه سابق ایران، دارای بخش اجتماعی حداقلی برای سلطنت سابق است. در طول چهل و چهار سال گذشته اگر نیاز باشد کسی بتواند کارنامه عملی وی را مورد بررسی قرار دهد، موفقیت خاصی در کارنامه عملی و حتی در زندگی شخصی او مشاهده نمیکند. این فرد بهرغم برخورداری از بودجه کلان برای تحصیل و آموزش در شغل، کار و زندگی خارج از کشور، اما تاثیرگذاری چندانی نداشته است و صرفا به این بسنده میکند که هیچ کاری در زندگی بهدلیل مبارزه با جمهوری اسلامی انجام نداده است. بخش دیگری از مخالفان جمهوری اسلامی در خارج از کشور، نیروهایی بودند که پیشتر در انقلاب نقش داشتند و پس از فضای رادیکالی که در سال 1360 بهوجود آوردند، فضای ترور و عملیات تروریستی شکل دادند و اقداماتی علیه حکومت مرکزی داشتند، بهویژه در شرایط جنگی که در همه قوانین، فرهنگها و عرف موجود در دنیا چنین کاری «خیانت عظما» نام میگیرد و برخوردهای خاصی نیز صورت میپذیرد؛ حتی در کشورهایی که به دولتهای نوین در اروپا معروف هستند، هنگام بروز جنگ، قوانین عرفی حاکم میشود. در قوانین عرفی هر کسی که ضد منافع ملی، چه به نفع دشمن و خود آن گروه عمل کند، خائن به حساب میآید و برخورد آن با فرمولی سخت است. بخش دیگری از این اپوزیسیون که به تازگی بهوجود آمده است، شرایط مالی موجب شده علاقهمند به مخالفت باشند، یعنی در حال حاضر با پدیدهای در خارج از کشور علیه ایران مواجه هستیم که مخالفت با جمهوری اسلامی و به نفع کشورهای متخاصم کار کردن، برای آنها به منزله شغل است و باور نیست. بهطوری که برای آن پول و حقوق ماهیانه دریافت کرده، قراردادهای سالیانه با رسانهها منعقد میکنند و در نهایت از این مخالفت انتفاع مالی میبرند، صرفنظر از اینکه مخالفت گروههایی به طور عملی از بدو انقلاب، اعتقادی بوده است. این بخش از اپوزیسیون که جدیدا شکل گرفته است، عقبه فکری ندارد و صرفا مارکتینگ است. مارکتی (تجاری) است که فرد علاقه دارد، یعنی فردی در توئیتر یا سلبریتی میشود و فردی در فضای مجازی معروف است که این معروفیت نه علم محور است نه علاقه محور و از ایدهای نیز گرفته نشده است و بر اساس مطالعه و پژوهشی نیست و صرفا برای این معروفیت به یک مارکت نگاهی میاندازد و آن را کاری پردرآمد میپندارد که میتواند بخشی از درآمد زندگیاش را تامین سازد. در نهایت در مجموع سه گروه شکل گرفته است. یکی با محوریت رضا پهلوی و کنیه سلطنت پدرش که تنها میراث اوست و کارنامه عملی خاصی ندارد. بخشی از نظر اعتقادی مانند سازمان مجاهدین خلق یا گروههای چپ مسلح سابق در اوایل انقلاب یا بعد از دوسال از انقلاب مخالفت کردند و فرسوده شدند، با جمهوری اسلامی مخالفت میکنند و چنان به زندگی در اروپا گرفتار شدند که به طور سمبلیک ماهانه دو بار به صورت اجارهای کار میکنند؛ یعنی هر فصل با هر اعتراض در ایران قرارداد اجارهای دارند تا اعلام موضع کنند، در عین حال که مقبولیتی هم ندارند. در بخش سوم، نگاه اقتصادی به مخالفت با جمهوری اسلامی دارند و در این مدت هم از سود آن منتفع شدند.
اپوزیسیون کارتونی خارجنشین، وهن اپوزیسیون واقعی
بازار

کریمی: اساسا ماهیت و فلسفه وجودی اپوزیسیون برای همه نظامهای سیاسی می تواند یک فرصت باشد به شرطی که چند اصل در آن روشن باشد. اپوزیسیون در جوامع توسعهیافته و کمتر توسعهیافته از یک تعریف نوین برخوردار است. سالهاست که اروپا تکلیف نظام سیاسی خود را نسبت به اپوزیسیون مشخص کرده است. کشورهایی مانند بریتانیا یا فرانسه یک اپوزیسیون در درون خود شکل میدهند به طوری که جایگاه و پایگاه سیاسی برای آن قائل میشوند، امکان و ظرفیت عینی به آن میدهند، آن را به رسمیت میشناسند و اجازه طرح موضوع را در منازعات میدهند تا بتوانند مطالبات خود را مطرح سازند. اما در کشورهای کمتر توسعه یافته اپوزیسیون میآید تا نظام سیاسی را براندازی و متلاشی کند. اپوزیسیون میتواند نقطه قوت هر نظام سیاسی تلقی شود، مشروط بر این که نسبت به تمامیت سرزمینی، منافع ملی و قانون اساسی آن کشور به یک وجه مشترک و نگاه واحد دست پیدا کرده باشند. نگاهی که گروههای مارکسیستی بهعنوان اپوزیسیون در مقابل نظام سلطنت در دوره شاه دارا بودند، تکلیفشان از لحاظ تفکر و رویکرد معلوم بود، بهطوری که دست به مبارزات سیاسی میزدند، مبدا و هدف آنها مشخص بود و در همان راستا حرکت میکردند و بعدها انقلابیون به عنوان اپوزیسیون پهلوی، مبدا و معادشان مشخص بود و هدفگذاری مشخصی را دنبال و مردم را هم به سمت این هدف هدایت میکردند. آنچه که امروز به عنوان اپوزیسیون در خارج از کشور شناخته میشود و حتی در آن فعالیت میکنند، بنده قائل به این نیستم که اپوزیسیون جمهوری اسلامی هسستند، بلکه کارمندان نهادی به نام اپوزیسیون هستند که در آنجا عده اندکی با تفکر منسجم نشدهای گرد هم آمدند و با اهدافی که هیچ وجه مشترکی ندارند، یکسری اعتراضات بینالمللی را ترتیب میدهند. بینالمللی از این جهت که بستر آنها خارج از ایران است والا فاقد زبان بینالمللی هستند و آیندهای را برای ایران متصور نیستند و حتی دکترین برای نقشی که ایفا میکنند، ندارند. اپوزیسیون در خارج از کشور یک اپوزیسیون کارتونی است به طوری که به معنای واقعی وهن اپوزیسیون است و با مشاهده تاریخچه گروهکهای مبارز، تاریخچه فعالیتهای مخالفان رژیمهای سیاسی در تاریخ به طور مثال در فرانسه چه اتفاقی افتاده است، مینگریم که به مثابه شوخی است یعنی این افراد، پیاده نظام اپوزیسیون کارتونی هستند که به ظاهر منظری از اپوزیسیون را یدک می کشند و نه تنها در حوزه اندیشه و راهبرد، بلکه هیچیک از شاخصها و تشکیلات اپوزیسیون محوری را برای جمهوری اسلامی ندارند و یکسری از گروهها بهصورت فستفودی شکل گرفتند و بر سر منافع مالی و… اظهار وجود میکنند و کنار هم قرار گرفته و بیانیههایی را صادر و تجمعاتی نیز برگزار میکنند.
از «بفرمایید شام» تا «بفرمایید اعتراض»
در ارتباط با اپوزیسیون در خارج از کشور باید گفت که به هر دلیلی از ایران خارج شدند و در یک مقطعی یکدیگر را پیدا کردند و در یک زمانی خاص در خیابان شعار میدهند و به همین اندازه محدود هستند. آنها از یک سو به برنامه «بفرمایید شام» و از سوی دیگر به برنامه «بفرمایید اعتراض» دعوت میشوند. همانطور که اشاره شد مثال عینی آن تاریخچه مبارزات علیه نظامهای سیاسی مستقر در دنیا است. باید دید که در یک دوره چهگوارا، فیدل کاسترو و… حتی انقلاب اسلامی چه اقدامی انجام شده است.
اپوزیسیون برای مخالفان خارج از کشور تعبیر دقیقی نیست
فلاحتی: اساسا اپوزیسیون در تعاریف سیاسی در جغرافیای سیاسی میگنجد و در واقع نگاه اصلاحآمیز یا رویکردی نقادانه نسبت به سیاستگذاری دولت مستقر دارد. به طور مثال اگر در انگلستان، حزبی بهعنوان حزب اپوزیسیون شناخته میشود، برای براندازی ساختار سیاسی مستقر در آن کشور تلاش نمیکند، بنابراین تعریف اپوزیسیون را تعبیر دقیقی برای این جریانها نمی دانم و به نظر میرسد تعبیر مخالف و برانداز بر اساس تعاریف سیاسی موجود تعریف دقیقتری است، زیرا به دلیل جغرافیای موجود سیاسی ایران فعالیت نمیکنند، نگاه اصلاحانه نسبت به سیاستها ندارند و کاملا رویکردشان تقابلی و تهاجمی است و مسئله آن با ساختار سیاسی مستقر در کشور است و در بطن جغرافیای سیاسی و خارج از جغرافیای سیاسی را نمیپذیرند. نکته مهم این است که آنها با ایجاد یک تعریف فکاهی و جعلی از اپوزیسیون سعی دارند که خود را روی معارض سیاستهای دولت مستقر نشان دهند، بدینگونه اساسا این وجه از اپوزیسیون که هرکدام در نقاطی از دنیا پراکنده باشند و هرکدام مشی نظری خاص خوشان را دنبال کنند را نمیتوان مشاهده کرد. بر فرض مثال اگر این ظرفیت در جمهوری اسلامی وجود داشته باشد ما آن را به رسمیت میشناسیم تا افراد خواستههای خود را مطرح کنند، از دل هر جریان یک خواسته متناقض حتی موازی با خودشان خارج میشود. در همین قضیه منشور-بهاصطلاح منشور همبستگی و سازماندهی برای آزادی- هم همین ملاحظه شد که بر سر اصول کلی نتوانستند به توافق دست یابند، بنابراین نمیتوانند نگاه مصلحانه نسبت به ساختار سیاسی کشور یا دولت مستقر داشته باشند.
صبح نو: با عنایت به جمعبندی این بخش، میتوان آنچه «اپوزیسیون نوظهور» مطرح میشود را «شبه اپوزیسیون» یا «اپوزیسیون کارتونی» و یا «کارمندان حقوقبگیر از دولتهای دشمن ایران» تلقی کرد. البته واکاوی و شناختشناسی (Epistemology) برخی از این «شبه اپوزیسیون»ها همچون رضا پهلوی، عبدالله مهتدی، حامد اسماعیلیون، معصومه علینژاد ، نازنین بنیادی، سرکرده منافقین و… میتواند به درک بهتر موضوع کمک کند. در چه برساختی میتوان این مهم را تحلیل کرد؟
کارویژه احزاب خارج نشین کُرد؛ اقدامات امنیتی
قریشی: در جایی که هرج و مرج است، جستجوی یک ساختار، کار چندان آسانی به نظر نمیرسد و ساختنی هم وجود ندارد که بخواهیم جایگاه افراد را بررسی کنیم، یک هدف برای کشورهایی که در حوزه ژئوپلیتیک، سیاسی و امنیتی هستند مخالفت جدی با جمهوری اسلامی است و به طور مشخص هم زمان با ساختار و جغرافیای ایران مخالفت دارند که در این اواخر هم اظهار شرم نکردند. در منابع اسرائیلی به صراحت اعلام کردند که ایران با این حجم از جغرافیا، برای آنها مشکل ساز است و سعودیها قبل از اتفاق چند روز اخیر اعلام کردند که خوزستان باید از ایران جدا شود و کردستان باید حق خود را داشته باشد، در چنین ساختاری که حاضر هستند با دولتهایی علیه کشور کار کنند و پول و هزینه تمام اعتراضات، تبلیغات و حملونقلها از شهرهای مختلف اروپایی از آنها اخذ کنند، (در زمان سفر رئیسجمهور به سازمان ملل، ماشینها روزی یک هزار پوند یا دلار کرایه دریافت کردند تا در نیویورک بر علیه ایران شعار دهند.) این نشاندهنده این است که با طیفی روبهرو میشویم که به هر بهایی به دنبال آسیب زدن به امنیت ملی هستند. اگر در شعار منتقد و مخالف رفتار نظام هستند، اما در عمل در احزاب کُرد صحبت از تمامیت ارضی کمرنگ میشود، حتی افرادی عنوان کردند در فردای براندازی به ایران نمیآیند و به شرایط جدید در اروپا عادت کردهاند، در هر صورت هنگامی که فردی بازه طولانی را در یک کشور بگذراند اگر تحولی اتفاق افتد، این کار تحلیل را دشوار میکند و با هرج و مرج فکری زیر یک سقف مواجه خواهیم شد. بیانیه آنها غالبا «پرانتز باز» است که عدم تفاهم را نشان میدهد. این نشاندهنده این است که درون خودشان کوچک ترین تفاهمی ندارند و برای تفاهم ساختار بدون نقطه، قابل استفسار و هرگونه تحلیلی دارند، حداقل در جایی این افراد را برای بررسی مطرح نمیکنند، به نظر میرسد صحبت کردن و تحلیل شخصیت آنها کار بیهودهای است. میگویند؛ سلطنتطلبی مانیفست دارد اما زمانی که صحبتهای پهلوی را بررسی کنیم یک بار از «جمهوری» صحبت میکند و بار دیگر از «سلطنت». یک بار دیگر عنوان میکند که «هر چه بگویند». درحقیقت خودشان نیز نمیدانند که دنبال چه چیزی هستند، حتی نباید به آنها خرده گرفت، زیرا انسانهای صاحب فکری نیستند. اگر عقبه فکری انقلاب اسلامی در دهه 57 و امروز را مقایسه کنیم، متوجه خواهیم شد که در آن عقبه فیلسوف، دانشمندان، هنرمندان بزرگ و علمای دینی مانند امام خمینی (ره) حضور داشتند که جزو چند چهره انگشتشمار قرن بودند؛ در آن زمان امام موسی صدر و محمدباقر صدر در عراق حضور داشتند که عقبه فکری این انقلاب بودند، به همین دلیل وزن اپوزیسیون خارج با داخل متفاوت است. در باب مقایسه مخالفان جمهوری اسلامی در خارج از ایران، حداقل با اندک مطالعهای میتوان متوجه شد که صرفا اپوزیسیون کوبا است که در سال 1980 بدون هیچ خط قرمز اخلاقی، سیاسی و فرهنگی با «پرانتزهای خیلی باز» وجود داشت که اقدام به کارهای تروریستی و تسویه سیاسی و خشونت داشت. این عدم شفافیت و «پرانتزهای باز» در اپوزیسیون تعریف شده، کمنظیر است بهطوری که امروز نمونهای شبیه آن نداریم. متاسفانه احزاب کُرد خارج از کشور بیشتر از اینکه کارشان مدنی و سیاسی باشد، بیشتر امنیتی است. خیلی نمیتوان به گفتمان آنها پرداخت. هنگامی که هیچ دادهای وجود ندارد، بیواسطه با رژیم اسرائیل همکاری میکنند. تحلیل کار فکری آنها کار مشکلی است.
سوگند سلطنتطلبی؛ ادعای جمهوریخواهی
کریمی: همانطور که اشاره داشتم این افراد اپوزیسیونهای فستفودی هستند؛ یکشبه، در لحظه و خلقالساعه. یعنی حامد اسماعیلیون با اعتراض نسبت به یک اتفاق که همه کشور نسبت به آن غمگین شدند و جمهوری اسلامی خود صاحب این غم ملی است، در فرایندی به یک اپوزیسیون تبدیل میشود. هنگامی که از غذای فستفودی استفاده میکنیم، نیاز بدن را نه تنها تامین نمیکند، بلکه خاصیتی هم برای مصرف کننده ندارد و در لحظه احساس خوشایندی به انسان دست میدهد؛ این افراد هم همین گونه هستند. به طوری که در دورهمیهای خود موقعیتهایی را ایجاد میکنند و پس از آن اتمام مییابد و در آینده نمیتوان به آن رجوع کرد. فردی مثل رضا پهلوی که انتخاب را بر عهده مردم میگذارد، در مقابل مردم در سال 57 سوگند سلطنت خورده و تکلیف خود را با سلطنت روشن نکرده است و امروز حرف از جمهوری میزند. مگر میتوان از محل اموالی که از ملت به سرقت برده شده است، ارتزاق کرد و از جمهوری حرف زد؟ اینها کاریکاتور و شبهاپوزیسیوننما هستند و تصور میکنند که اپوزیسیون هستند.
صبحنو: اقدامات امثال علینژاد، مهتدی، بنیادی و اسماعیلیون در چه قالبی قابل تحلیل هستند؟
کریمی: وجه اشتراک اینها متفاوت است اما در یک نقطه مشترک هستند؛ آن هم زندگی در خارج از ایران. نسبت به چیزی از ایران اعتراض دارند. جریان تجزیه طلب کُرد دهههاست که کار خود را انجام میدهد و از هر موقعیتی که بتواند به حیات خود ادامه و مانیفست خود را ارائه میدهد، اما تاثیرگذاری مهم است.
پشت پرده مأموریت امثال علینژاد یکی است و خانم علینژاد این مسیر را پیش میرود و پرچم زنان را در دست میگیرد.
قریشی: یک سقفی ایجاد شده است که هریک از این افراد خواستههای خود را زیر این سقف عملیاتی میکنند، به نظر میرسد با این سقف، نهادهای امنیتی کشورهایی که نتوانستند جمهوری اسلامی را دچار چالش کنند، از حوزه نرم وارد شدند. برخی افراد با گرایشهای مختلف از جمله احزاب کُرد خارج از کشور به دنبال تجزیه یا کردستان بزرگ هستند. در عراق، کردستان سوریه، در مناطق کردنشین ترکیه و در ایران نیز همین است. مخالفت و اپوزیسیونسازی برای بخشی از گروههای کُرد خارج از کشور شغل است.