راه ترقی
"کاش..." با ‌روایت امیر محمد زند
سه شنبه 4 خرداد 1400 - 04:49:01
راه ترقی -

برای دیدن این کلیپ لطفا امکان استفاده از جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال نمایید،و از مرورگر خود را بروزرسانی نمایید

آخرین خبر / واژه‌ها را گم می‌کنی
ساعت‌ها، کند می‌گذرند
باران، آفتاب، شب، روز
چه فرقی می‌کند وقتی کسی نباشد که با ذوق به او بگویی:
«راستی هوا بارانی‌ست
چه آفتاب تندی
امشب ماه کامل است»
‌‌
گاهی دلت برای چیزهایی تنگ می‌شود که سال‌ها از بودنشان گذشته
چون امروز چیزهای را نداری که باید داشته باشی
‌‌
گاهی سراغ عکس‌هایی می‌روی که دیگر رنگ و رویی ندارد
چون امروز کسی نیست که از لحظه‌های تو عکسی بگیرد
‌‌
گاهی با آب و تاب برای خودت یک استکان چایی با هل می‌ریزی
از گوشه اتاق چند تکه سوهان می‌آوری و چون از این همه سکوت خسته شده‌ای با صدای بلند می‌گویی:
‌‌
«امروز برات سوهان اوردم، یادت باشه مواظب دندونات باشی
راستی چاییت رو داغ نخوریا، برات ضرر داره»
‌‌
بعد با صدای بلند از خودت تشکر می‌کنی. سوهان‌ها رو با چایی می‌خوری و تصور می‌کنی درمیان یک عصر دو نفره اوقات می‌گذرونی.
اما چند لحظه بعد تو می‌مانی و تیک تیک ساعت و سکوتی که مدت‌هاست با هم دوست‌های خوبی شده‌اید.
‌‌
آهی می‌کشی و با خودت می‌گویی:
«کاش سهم من از زندگی تنهایی نبود»
radiohaftiha

http://www.RaheNou.ir/Fa/News/264972/"کاش"-با-‌روایت-امیر-محمد-زند
بستن   چاپ