راه ترقی - وینش/سام، نوجوان ایرانی-آمریکایی، برای گذراندن تعطیلات تابستانی به خانهی عمهاش در شهرستان رودان میآید و در همان روز اول با صحنهی عجیبی در مرغداری خانه روبهرو میشود: یک توله خرس سیاه زخمی! گونهای در حال انقراض که معمولاً شکارچیان اعضای بدنش را با عناوین مختلف درمانی و زینتی به صورت قاچاقی به فروش میرسانند. آیا سام موفق میشود توله خرس سیاه را نجات دهد؟
تابستان است و پدر و مادر سام که نوجوانی ایرانی-آمریکایی است برای کمک به واکسیناسیون کودکان آفریقایی به آفریقا رفتهاند. سام مجبور میشود تعطیلاتش را در خانهی عمهاش در شهرستان رودان، از توابع استان هرمزگان بگذراند. از همان روز اول اقامت تعادل داستان با یک اتفاق ناگهانی به هم میریزد. سام در مرغداری خانهی عمه یک توله خرس سیاه زخمی میبیند و تصمیم میگیرد نجاتش دهد اما شوهرعمه برای خرس نقشهی دیگری کشیده است. حالا باید دید که سام برندهی این کشمکش میشود یا شوهرعمه! اصلاً ماجرای خرس چیست و چرا بودن یا نبودنش اینقدر برای شوهر عمه، سام و اهالی روستا مهم است؟!
داستان تابستان من با خرس سیاه و شعر نو به موضوع خرسهای سیاه که گونهای در حال انقراض هستند میپردازد اما به هیچ وجه شعاری نیست و قصد ندارد به هر ضرب و زوری شده دفاع از محیط زیست و گونههای در حال انقراض را به مخاطب القا کند. نویسنده، داستان خودش را پیش میبرد و به طور ضمنی این پیام را هم به خواننده انتقال میدهد. همین موضوع را میتوان اولین نقطهی قوت کتاب به شمار آورد.
دومین نقطهی قوت کتاب شخصیتپردازی آن است. همهی شخصیتهای کتاب مثل امین، سعید، الهه، سوده و… به خوبی ساخته و پرداخته شدهاند اما شخصیتپردازی سام از همه کاملتر و جذابتر است. سام که هویتی ایرانی-آمریکایی دارد، خیلی از مناسبات فرهنگی و رفتارهای مردم رودان را درک نمیکند و به نظرش عجیب به نظر میرسد. او اطلاعات زیادی در زمینهی پزشکی و تجربیات فراوانی در حوزهی نگهداری از حیوانات در باغوحش دارد و همینها باعث میشود به خواننده به طور نامحسوس آگاهی بدهد. او نوجوانی نترس، مطلع، زیرک و باپشتکار است، ویژگیهایی که در راه نجات توله خرس به کمکش میآید. همچنین لحن بامزهای دارد که اگرچه باعث طنز شدن زبان کتاب نمیشود، گاهی خواننده را به خنده میاندازد.
سومین ویژگی جالب کتاب تابستان من با خرس سیاه و شعر نو فصلبندی آن است. نویسنده به طور زیرکانه و هوشمندانهای برای هر کدام از فصلهای کتاب مناسب با محتوای آن نام یک فیلم را انتخاب کرده است. این ویژگی نشان از اطلاعات هنری نویسنده دارد. البته تمام محتوای کتاب نشاندهندهی این است که نویسنده به خوبی قبل از نوشتن کتاب، دربارهی جوانب مختلف آن تحقیق و مطالعه کرده است و اگرچه در هیچکجا به طور مستقیم شروع به اطلاعاتدهی و آموزش نمیکند، خوانندهی کتابخوان به خوبی متوجه این موضوع میشود که کتاب بر اساس اطلاعات معتبر نوشته شده است. به عبارت دیگر میتوان گفت نویسنده و شخصیت اصلی داستان، سام، در این ویژگی همساناند و دربارهی مسائل مختلف از قبل تحقیق و جستوجو میکنند.
به عنوان یکی از پررنگترین نکات جالب کتاب بد نیست به لایههای عاشقانهی کمرنگی که در خلال داستان نشان داده شده، بپردازیم. سام از طریق شبکههای اجتماعی با کاتیا، دختری که در باغوحش با او همکار بود، در ارتباط است و هر پیام یا نشانهای را از سمت او به معنای خاصی برداشت میکند. اما این تمام ماجرا نیست. الهه، دخترعمهی نوجوان او هم اگرچه در اواسط داستان برخوردهای بدی با سام دارد و نقشههای او را نقش بر آب میکند، کم کم تغییراتی در رفتارش ایجاد میشود، تا جاییکه از سام میپرسد باز هم به ایران برمیگردد یا نه. از آنجایی که جای عشق در کتابهای گروه سنی نوجوان خالیست، همین اشارههای کوتاه و سطحی به عشق هم میتواند برای مخاطب جذاب باشد.
تنها نکتهای که به نظر میرسد نویسنده میتوانست بیشتر به آن بپردازد، خود خرس سیاه است. شاید بیان توصیفات کاملتری از ظاهر خرس، رفتارهایش، احساساتش، واکنشهایش و سایر ویژگیهای شخصیتیاش، باعث میشد خواننده احساس نزدیکی بیشتری به او بکند. شاید حتی وجود تصاویری ساده و تکرنگ در لابهلای فصلهای کتاب میتوانست تا حدی این مسئله را برطرف کند. چرا که وقتی خواننده با یک شخصیتپردازی کامل از شخصیتهای انسانی روبهروست، چنین توقعی را نسبت به شخصیت دیگر کتاب، یعنی خرس سیاه، هم دارد؛ مخصوصاً که توله خرس در این داستان نقشی محوری دارد و درونمایهی داستان حول زندگی او میچرخد.
تابستان من با خرس سیاه و شعر نو که اولین کتاب نویسندهی آن است، در جایزهی کتاب سال و جشنوارهی نوفه به عنوان نامزد انتخاب شده است. مهسا تکاپومنش بقایی پیش از این در حوزهی داستان کوتاه نیز فعالیت داشت و در جشنوارهی افسانهها برگزیده شده بود.